طرح نوی در سخن انداختم |
طرح سخن نوع دگر ساختم |
|
بر سر این کوی جز این خانه نیست | رهگذر مردم دیوانه نیست | |
ساختهام من به تمنای خویش | خانهای اندر خور کالای خویش | |
هیچ کسم نیست به همسایگی | تا زندم طعنه ز بیمایگی | |
بانی مخزن که نهاد آن اساس | مایه او بود برون از قیاس | |
خانه پر از گنج خداداد داشت | عالمی از گنج خود آباد داشت | |
از مدد طبع گهر سنج خویش | مخزنی آراست پی گنج خویش |