ای صاحب مسله! تو بشنو از ما | تحقیق بدان که لامکان است خدا | |
خواهی که تو را کشف شود این معنی | جان در تن تو، بگو کجا دارد جا | |
□ | ||
از دست غم تو، ای بت حور لقا | نه پای ز سر دانم و نه، سر از پا | |
گفتم دل و دین ببازم، از غم برهم | این هر دو بباختیم و غم ماند به جا | |
□ | ||
ای عقل خجل ز جهل و نادانی ما | درهم شده خلقی، ز پریشانی ما | |
بت در بغل و به سجده پیشانی ما | کافر زده خنده بر مسلمانی ما | |
□ | ||
دوش از درم آمد آن مه لاله نقاب | سیرش نه بدیدیم و روان شد به شتاب | |
گفتم که : دگر کیت بخواهم دیدن؟ | گفتا که: به وقت سحر، اما در خواب |