جز نقش تو در نظر نیامد ما را | جز کوی تو رهگذر نیامد ما را | |
خواب ارچه خوش آمد همه را در عهدت | حقا که به چشم در نیامد ما را | |
□ | ||
بر گیر شراب طربانگیز و بیا | پنهان ز رقیب سفله بستیز و بیا | |
مشنو سخن خصم که بنشین و مرو | بشنو ز من این نکته که برخیز و بیا | |
□ | ||
گفتم که لبت، گفت لبم آب حیات | گفتم دهنت، گفت زهی حب نبات | |
گفتم سخن تو، گفت حافظ گفتا | شادی همه لطیفه گویان صلوات | |
□ | ||
ماهی که قدش به سرو میماند راست | آیینه به دست و روی خود میآراست | |
دستارچهای پیشکشش کردم گفت | وصلم طلبی زهی خیالی که توراست |